کد مطلب:295163 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:103

تذکری لازم


قانون حاكم بر نظم جهان، قانون علت و معلول است و در فرمایش امام صادق علیه السلام آمده است كه خداوند هر عملی را از راه خودش و از طریق سبب مخصوص خودش انجام می دهد، [1] و همانگونه كه در بخش پیشین ذكر شد یكی از سنتهای خداوند متعال، سیر تولد یك فرزند است، یعنی قرار گرفتن نطفه ی مرد در رحم زن و سپری شدن مدتی و رشد و نمو و سپس زایمان و تولد آن فرزند. اگر خداوند سنتی را این چنین به وجود آورد و مدتی از آن گذشت، ما بر آن سنت عادت می نماییم و قبول نمودن این سنت در قالبی دیگر كمی دشوار خواهد بود. گرچه در قرآن نیز سنن الهی، غیر قابل تبدیل و تغییر معرفی می شود، لكن در همین كتاب آسمانی، مسائلی را می بینیم كه از مجاری عادی خود صورت نگرفته است. مراد این نیست كه این مسائل، بدون علت به وجود آمده اند، بلكه از راه علل عادی به وجود نیامده اند. مثلا قرآن تولد حضرت عیسی را كه بیان می كند، ایشان را


فرزند زنی می داند كه ازدواج نكرده است و فقط با اراده ی خداوند باردار گردیده است و بنابر روایات، پس از زایمان هنوز حضرت مریم صلی اللَّه علیه و آله و سلم باكره بوده اند، لذا او را بتول و عذراء می نامند. و یا آنكه همسر حضرت زكریا علیه السلام در حالی كه عقیم است، باردار می گردد و حضرت یحیی علیه السلام را به دنیا می آورد. ساره، همسر حضرت ابراهیم علیه السلام، پیرزن یائسه ای است كه از تمام عوامل طبیعی برای بارداری مایوس است، لكن خداوند بر او و همسرش، حضرت ابراهیم علیه السلام تفضل كرده و حضرت اسحاق علیه السلام را به آنان عطا كرد.

این امور گرچه خارق العاده می باشد، اما حكایت از بی نظمی جهان ندارد، بلكه برهانی روشن بر منظم بودن جهان هستی است. توجه به این نكته لازم است كه تمام عوامل طبیعی و عادی در طول اراده ی حضرت حق، منشأ اثر می شوند، یعنی آتش سوزنده است، چون اراده ی خداوند بر این امر تعلق گرفته است، و اگر اراده ی خداوند بر سوزندگی تعلق نگیرد آن آتش سلام و سرد می گردد.

از این رو اگر در جایی عملی تحقق یافت و اراده ی خداوند نبود، بی نظمی وجود خواهد داشت، اما اگر اراده ی خداوند موجود بود، اما بر خلاف راه طبیعی، عملی صورت گرفت، مانند: بیرون آمدن شتر از میان كوه و سنگ در داستان حضرت صالح علیه السلام، دیگر بی نظمی نخواهد بود كه عین نظم و قدرت خداوند است.

پس از بیان آنچه گذشت، روشن می شود كه اگر خلقت زن به نحوی است كه برای تولید مثل، باید خون حیض ببیند و این خونریزی رحم را آماده بارداری گرداند، این تنها راه تولید مثل نیست، بلكه این راه طبیعی و عادی بارداری و زایمان است و چون ذهن ما با این سنت الهی مانوس شده است، خلاف آن را امری عجیب و غریب


از ذهن می پنداریم. اگر فاطمه ی زهرا علیهاالسلام، نه پیش از بارداری و نه حین بارداری و نه پس از بارداری خونی نمی بیند، نه تنها نقص نیست، بلكه نوعی كرامت است. حیض و نفاس نقصی برای زن محسوب نمی شود، بلكه جزئی از خلقت زن است و خداوند انگیزه ای برای ناقص آفریدن موجودی نداشته و هر موجود در جای خود كامل آفریده شده است، [2] لكن حیض و نفاس ذاتاً حالتی است كه زنها آن را دوست نمی دارند و بنابر روایات، این حالت برای دختران انبیا ناپسند است، لذا هیچ یك از دختران پیامبران، خون حیض یا نفاس نمی دیدند و این تفضّلی است كه خداوند به این زنان نموده است كه آنان را از این حالت ناپسند به دور داشته است. خداوند هر فایده ای را كه در این حالات، برای زن مقرر داشته از راهی دیگر به آنان عنایت می كند. [3] پس طهارت حضرت فاطمه ی زهرا و باكره بودن ایشان در تمامی عمر، نوعی تفضل الهی به شمار می رود كه خداوند به ایشان ارزانی داشته و در حقیقت نوعی كرامت است.



[1] عن ابي عبداللَّه عليه السلام انه قال: «ابَي اللَّه ان يجري الاشياء الاباسباب فجعل لكل شي ء سببا، و جعل لكل سبب شرحا، و جعل لكل شرح علماء، و جعل لكل علم بابا ناطقا. عرفه من عرفه، و جهله من جهله، ذاك رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله و سلم و نحن. الكافي، ج 1، ص 183، ر 7.

[2] بنابراين اگر در بعض روايات از ناقص العقل بودن زن، سخن به ميان آمده است بايد به معناي صحيح خود حمل گردد، زيرا اين سخن با مباني مسلم كلامي و فلسفي ما در تضاد است.

[3] شيعه معتقد است كه هر كس در اين دنيا به هر مقدار رنج و سختي در راه خداوند تحمل نمايد خداوند بر خود لازم كرده است بيش از رنج و زحمتي كه بنده تحمل مي كند به او پاداش عنايت فرمايد و الابنابر مباني كلامي شيعه، اين خدا ظالم در حق بنده خواهد بود، لذا براي كساني كه زحمت حالت حيض و نفاس را تحمل مي كنند پاداشي وافر در انتظار است.